عاشورای 92 و نذری من
امسال مامان جون به کمک مامازرگ برام نذری پختن. چون مامانم اولین سالی بود که نذری می پخت ساده ترینشونو انتخاب کرد: عدس پلو.
اینم از دستپخت مامی از زبان خودش:
عدس پلوش زیاد خوب نشد، هم یه کم شور شد و هم یه خورده تا مامان بزرگ ازش غافل شد ته دیگش سوخت و بوی دودی میداد! کلی هم توش زیره و دارچین ریختیم تا بوشو بگیره. برای سفید شدن برنجشم اومدم آبلیمو بریزم توی برنج در حال جوشیدن که زیاد ریختم و کمی ترش شد! (دیگه مونده چه بلایی سرش بیاد؟)
خلاصه تهی غذا در ابعاد زیاد واقعا" سخته و اصلا" به اون راحتی که فکر میکردم نیست!
اینم من در لباس عزاداری اگه خدا قبول کنه.
به هر حال توی این روز مقدس دستای کوچولومو بالا می برم و سر دیگ نذری برای همه آدمای محتاج دعا، از خدا همه خوبیا رو میخوام. ایشاا... که خدا هم صدای منو بشنوه و اجابت کنه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی