آرمیــــــتا بانوآرمیــــــتا بانو، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

آرمیتا بانو (فرشته آرامش و نعمت)

در ابتدا کلمه بود...

در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود... (انجیل به روایت یوحنا) حدیث داریم که قبل از به دنیا اومدن، اسم بچه تونو بزارید. پرنسس من پرنیان بانو. یه مدتیه که شدیدا" دنبال اسم واست می گردم. هی میرم تو سایت ثبت احوال و بهترین نام ها رو از قسمت راهنمای نام گزینی چک می کنم و از بابایی هم نظر میخوام. البته بابایی زیاد همکاری نمیکنه! یعنی شاید هنوز حضورتو زیاد جدی نگرفته. ولی تو به اندازه یه موجود شناسنامه دار برام موجودیت داری! دوست داشتم اسمی باشه که هم به اسم خودم بخوره هم به اسم بابایی و هم به اسم داداشی! این شد که بین همه اسمایی که کاندید شده بودن فعلا" من و بابایی روی پرنیان توافق داریم. اینم آدرس سایت : ر...
9 فروردين 1391

بابایی روزت مبارک!

سلام بابایی. میدونم هنوز به من زیاد فکر نمی کنی، اما من همیشه به تو فکر می کنم و دوست دارم روزتو بهت تبریک بگم. ایشاا... زودتر جمع خونوادمون جمع بشه. (راستی داداشی، روز تو هم مبارک! هر چی باشه تو هم یه روزی واسه خودت مردی میشی و بابایی!) پ.ن : قربون دخمل آینده نگر خودم برم الهی. ...
9 فروردين 1391

اولین لباسات!

بعد از خرید صبح پنج شنبه 22/2/90 ، بعد از ظهرش رفتیم جمهوری، پاساژ سیسمونی فروشی ها. (کنار پاساژ شانزه لیزه) خلاصه دلو زدم به دریا و چهار دست لباس هم واست خریدم. البته سعی کردم رنگایی بخرم که به هر دو جنس بخوره.(کرم، طوسی، سبز، نارنجی) (اومدیم و تو دلت خواست جاتو با داداشی عوض کنی!) اولین لباساتو از مارک «آشور» و «چیکو» خریدم که میگفتن مرغوبه. خدا کنه ازشون خوشت بیاد. راستش من تو امور نی نی اصلا" وارد نیستم و هیچی سرم نمیشه! حس قشنگی بود خریدن لباس و وسایلواسه کسی که هنوز ندیدیش. هنوز نمیدونی می تونی داشته باشیش یا نه؟ هنوز برات فقط یه «کلمه» است : «آریان» و چه کلمه شیرینیه! ...
9 فروردين 1391

سال نو مبارک!

دخترم همه هستی من این اولین بهاریه که تو توی وجودم خونه کردی. ایشاا... به زودی بتونم گرمای وجود نازنینتو توی آغوشم حس کنم و برق چشماتو ببینم وقتی با شیطنت به سفره هفت سین نوروز خیره شدی و با انگشتای کوچولوت که الهی من قربونشون برم هی میخوای وسایل سفره رو انگولک کنی... راستش بابا بالاخره دی ماه پارسال منو راضی کرد تا واسه به دنیا اومدنت برنامه ریزی کنیم. منم رفتم دکتر واسه چک آپ های اولیه. خب دکترم یه سری آزمایشا داد و اینجور چیزا... هنوز نرسیدم برم دنبال آزمایشا. ولی گفت حداقل سه ماه باید قرص فولیک اسید مصرف کنی، مام که حرف گوش کن! گفتیم چشم! از دی ماه شروع کردم قرص خوردن. میخواستم ورزش برم که توی زمستون اصلا" وقتشو نداشتم. چون معتق...
9 فروردين 1391

اولین خریدای گلم : کتاب!

آره، داشتم میگفتم.... از نمایشگاه واسه تو یه مجموعه کتاب قصه کوچیک «کوچولوی من»، دو تا کتاب قصه خارجی که چون تخیلی بود خودم خوشم اومد، یه کتاب پارچه ای واسه خوردن! و یه بسته فلش کارت «میوه ها و سبزیجات» گرفتم. یه پازل و یه بازی هوشم واسه پسرعمو ماهانت خریدیم. واسه خودمم یه کتاب«ریحانه بهشتی»خریدم تابخونمش ومهلوماتم زیاد بشه! ...
9 فروردين 1391

روز شکرگذاری

امروز یعنی چهارمین پنج شنبه ماه نوامبر رو این یانکی های بی دین و ایمونروز Thanksgiving Day یا روز شکرگذاری نامگذاری کردن. منم به سبک این بی دین و ایمونا! میخوام خدایا تورو به خاطر همه خوشبختی های کوچیک و بزرگی که بهم دادی و مخصوصا" این هدیه کوشولوی شگفت انگیز که تازه بهم عطا کردی از صمیم قلب شکر می کنم. خدایا همونطور که دادیش خودتم ازش مراقبت کن. خودم و اونو به تو میسپرم. ...
8 آذر 1390

یک روز با مادر در خانه

سلام بابایی. خوفی؟ امروز بعد از مدتها من و مامانی توی خونه با هم تنها بودیم. انگار مامانی تنهایی رو دوست داره. چون امروز خیلی حالش خوب بود. تا ساعت ١٠ با مامانی خوابیدیم. بعدش پاشدیم با هم به صبحونه توپ خوردیم. مامانی هرچی من دوست داشتمو میخورد! خیلی کیف داشت. بعد از خوردن صبحونه، مامانی میخواست بساط ناهارو بزاره که یهو دید هی وای من! دیب دمینی نداریم تو خونه. (مامانی میخواست بعد از مدتها لوبیاپلو بزاره.) خلاصه من و مامی شال و کلاه کردیم و رفتیم سرکوچه برای خرید. مامانی موقع خرید همش حساب کتاب می کرد که وزن خریداش از مقدار محدود بیشتر نشه! (به قول خودش مثل هواپیما باید مراقب اضافه بارش باشه تا جریمه نشه!) با اینکه خریداش بازم ...
3 آذر 1390

هفته شمار جوجو در یک نگاه!

تریمستر اول: هفته1: شمارش هفته های حاملگی از روز اول آخرین پریود شروع می شود بنابراین در این هفته هنوز لقاح انجام نشده است هفته2: هنوز لقاح انجام نشده است!! هفته3: اسپرم و تخمک همدیگر را در لوله فالوپ ملاقات می کنند در خانمهایی که پریود 28 روزه دارند تخمک گذاری روز 14 سیکل صورت می گیرد قابل ذکر است که اسپرم یک کروموزومX و یک کروموزومY دارد در حالیکه تخمک دو کروموزومX دارد پس تعیین کننده جنسیت پدر است هفته 4: توده سلولی در حال تقسیم به رحم می رود تا جایگاهی برای استقرار پیدا کند هفته5: اندازه جنین در این هفته 5تا 7 میلیمتر است توده سلولی به دو قسمت تقسیم شده قسمت جنینی وقسمت جفتی و پس از ان قسمت جنینی به سه لایه تقسیم شد...
1 آذر 1390

تفلت باباهی!

سلام باباهی دیروز تفلت تو بود، تفلتت مبارک بابای گلم. مامانی چند روزه در تدارک تفلتته. دلش میخواد آخرین تفلت قبل از به دنیا اومدن منو برایت به بهترین شکل ممکن بگیره. این منو رو برای جشنت آماده کرده بود: دلمه برگ، دلمه فلفل رنگي، كيك مرغ، خورش خلال، كباب نگيني، سالاد توپي، سالاد فصل قالبي، ژله طالبي، ژله رولتي در آلوئه ورا و بعدشم كيك خانوم پز! انصافا" همه تلاششم کرد. همه چی تقریبا" خوب برگزار شد، به استثنای چند مورد. یکی اینکه تو نزاشتی تزئیناتی رو که دلش میخواست انجام بده. به بهونه اینکه این جینگولک بازیا مال بچه هاس و من الان باید برای بچه ام از این کارا بکنم.... باباهی، چه اشکالی داره اگه گاهی وقتا بزرگام بچه بشن و بچگی ...
3 تير 1390

بابا لوزت مفالک!

بابایی لوزت پیشاپس مفالک! ایشاا... سال دیگه خوتم شصخا" این لوز بزلگ رو بهت تفلیک بگم. اینجوری: بابایی لوزت پیشاپس مفالک! ایشاا... سال دیگه خوتم شصخا" این لوز بزلگ رو بهت تفلیک بگم. اینجوری: تفلد امام علی هم مبارکش باشه. (وای من عاشق تابلو های استاد فرشچیانم.)   حتما" آدم خوفی بوده که همه دوسش دارن دیگه! حتما" زورشم خیلی زیاد بوده! چون مامانم هر وقت من بخواهم افتاد زمین(فعل آینده استمراری اختراع شده؟!) میگه: یاعلی! (تازه شمیکی از دوستام وقتی به دنیا اومده، به مامانش گفته "یااااااااااااا علیییییییییییی!!!" )   آقا نوبتیم باشه نوبت منه. روزت مبارک مرد خوب خونه. ایشاا... سایه ات سالهای سال رو ...
30 خرداد 1390