آرمیــــــتا بانوآرمیــــــتا بانو، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

آرمیتا بانو (فرشته آرامش و نعمت)

آخرین روز دنیا!

1391/9/30 9:37
نویسنده : مامان پپو
298 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم.

امروز به پیشگویی نوسترآداموس، تقویم مایاها و یه سری انسان بیکار دیگه قراره آخرین روز دنیا باشه!

نمیدونم توی آخرین روز دنیا چه کارایی باید کرد؟

از شانس بد من، از دیروز سرما خوردم و نمیشه زیاد بهت نزدیک بشم اما اگه میشد، حتما" تمام روز رو کنارت می نشستم و باهات بازی می کردم و عاشقانه تو گوشت زمزمه میکردم.

یه نمازی میزدم به کمر و یه دعایی می خوندم. نه اینکه خدا گناهامو ببخشه با اینکار، چون اگه گناهام بخشیدنی باشه، خدای مهربون بدون نماز و دعا هم می بخشه و اگرم نه، اینا سودی نداره... فقط برای اینکه روحم صیقل پیدا کنه و کمی سبک شم، آخه نماز همیشه خیلی بهم آرامش میده...

به دیدن تمام کسایی که رنجوندنشون میرفتم و از دلشون در میاوردم.

میرفتم و به مادرم نهایت محبتمو نشون میدادم و باهاش درددل میکردم.

بعدشم تورو حاضر میکردم و چند تا بلیط میگرفتیم و با هم میرفتیم به گردش و خوشگذرونی، جاهائیکه همیشه آرزوشو داشتم برم.......

هنوز خیلی چیزا هست که باید ببینم..... هنوز خیلی کارا هست که باید انجام بدم... و چه زود دیر می شود! (دهنش طلا هرکی اینو گفته!)

اگه فردا پایان دنیا هم نباشه، بالاخره چشم رو هم بزاریم پایان عمرم میرسه و اگه نجنبم، یه روزی مثل امروز میرسه که باید راستی راستی کوله بارمو ببندم و برم به جایی که هیچ کس تا حالا ازش برنگشته که بگه چه جوریه؟

واقعا" وقتی آدم به پشت سرش نگاه می کنه و به پیش رو، می بینه که :

عمر برف است و آفتاب تموز

اندکی مانده و خواجه غره (قره؟) هنوز!

نمی دونم فردا چه خواهد شد؟ یعنی هیچ کس نمی دونه. اما امیدوارم اگه فردا هم روزی باشه مثل امروز و دیروز، دیگه من آدم امروز و دیروزی نباشم و فرقی بکنم، نگاهش، رفتارم، گفتارم، یه کمی فرق داشته باشه با همیشه....

مهم نیست فردا چی میشه؟ مهم اینه که این قضیه تلنگری باشه برامون.

بگذریم...

10 روز مونده به پایان مرخصی زایمانم و الکی الکی اینم تموم شد. با ایینکه 27 آذر نماینده مشهد اعلام کرده بود که مرخصی زایمان افزایش پیدا کرده و حتما" تا پایان سال اجرایی میشه، اما هنوز چیزی به ادارات ابلاغ نشده. با اینکه من هنوز امیدوارم، اما فرصتم داره مثل برق و باد میگذره و روزی میرسه که باید حاضر شم برم سر کار و تورو ساعتها تنها بزارم...

دارم دنبال پرستار خوب برات میگردم. چندتایی معرفی شدن اما هنوز هیچ کدوم تایید نشدن. واقعا" پروسه انتخاب پرستار از انتخاب رئیس جم- هور سخت تره! خدا کنه تا دیر نشده بتونم آدم خوب و مهربون و مورد اعتمادی پیدا کنم و با خیال راحت تورو دستش بسپرم....

اینم ورژن جدیدت آرمیتابانـــــــــــــو
5 ماهه : وزن 7200 و قد 68

5 ماهه شدم.

راستی لثه ام برجسته شده و هی می خاره اما خبری از دندون نیس. همش لبمو میخورم و آب دهنم آویزونه. شماها دوا درمونی واسه اش سراغ ندارین؟!

دندون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)