ایمیل بی صاحاب!
یکی از یاران شفیق روزی خاطره ای را از یکی از اقوام درجه یک خود برایم نقلمی کرد که تا بای بسم اللهش را گفت بنده تا نون پایانش رفتم و گفتم اتفاقا" چند روز پیش این داستان برایم ایمیل شده بود! بیچاره دوستم ماتش برد بود و با چشمان گرد گفت اما این ماجرا ٢-٣ روز پیش برای فلان کس افتاده! گفتم دو حالت دارد، یا این دهکده جهانی آنقدر در زمینه های خاله زنک بازی پیشرفت نموده است که خبرهایی از این دست تا از دهان طرف در نیامده، به گوش همگان می رسد، یا فرد مزبور با شخصیت اصلی داستان همذات پنداری نموده است، مثل اینجانب که مدام خودم را با موجوداتی از قبیل جودی ابوت و آن شرلی و دیگر شخصیتهای پروانه ای از این دست، اشتباه می گیرم! خلاصه غرض از ذکر این ق...
نویسنده :
مامان پپو
20:14